دومین کرسی ترویجی کنگره حکمت سیاسی متعالیه با عنوان وجه انضمامی حکمت سیاسی متعالیه ارسال شده در تاریخ :1399/11/09 دومین کرسی ترویجی کنگره حکمت سیاسی متعالیه با عنوان وجه انضمامی حکمت سیاسی متعالیه در تجربه حکمرانی جمهوری اسلامی ایران با ارائه دکتر محمدعلی فتح الهی و نقادی دکتر داود مهدوی زادگان و دکتر مرتضی یوسفی راد و دبیری علمی دکتر شریف لک زایی در تاریخ 99/11/09 برگزار شد در ابتدای جلسه دبیر علمی ضمن خیر مقدم به اساتید محترم و شرکت کنندگان گرامی گزارشی از همایش ارائه داشت و از دکتر فتح الهی خواست مباحث خود را ارائه نماید. دکتر محمدعلی فتح الهی گفت: یک بحث این است که قانون یک حقیقت از قبل موجود است و حاکم آن را اجرا می کند و این گونه رابطهای میان این دو شکل میگیرد. درباره فقه این گونه گفته میشود که حکومت و ولی فقیه کسی است که وظیفه اصلیاش اجرای قانون اسلامی است. بنابراین عالمترین فرد به فقه به اجرا میپردازد. بحث دیگر این است که قانون از حکومت ناشی میشود و خواستهها و صلاحدیدها و نگاه حاکم قانون را ایجاد میکند و به وجود میآورد و تغییر میدهد. در ابتدای انقلاب تلقی اول در جمهوری اسلامی ایران وجود داشت. اما آیا میتوانیم از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم؟ دو دیدگاه مورد اشاره نگاه ایستایی به بحث دارند اما باید تقدم و تأخر آنان روشن شود. وی افزود: در حکمت متعالیه تقابل دو دیدگاه به شکل دیگری خودش را نشان میدهد. ملاصدرا شریعت را مانند یک موجود زنده میداند. حقیقت انسان را باطن مستور و ظاهر انسان را مکشوف میداند. باطن انسان را آن میداند که در روز قیامت آشکار و ثابت میشود. اما الان تطور دارد. شریعت را هم به همین سان میبیند. شریعت مانند انسان ظاهر و باطن دارد. این نوع نگاه میتواند تقابل دو دیدگاه را برطرف کند. ملاصدر نبوت را باطن شریعت اعلام و نسبتی بین حاکم و قانون برقرار میکند که نسبت روح و شریعت و ظاهر و باطن است که با همدیگر رشد میکنند. باطن شریعت، هدف شریعت است. شریعت و نبی برای تربیت مردم است. به میزان تربیت و رشد مردم، انبیاء و شریعت هم رشد میکنند. استاد مطهری در اینجا خوب بحث کرده است که تاریخ انبیاء مانند رشد مردم و جوامع است. استاد مطهری درباره آزادی میفرماید: خیلی از بحثها مانند تربیت و رشد استبدادپذیر نیست. لذا این مباحث با آزادی پیوند مییابد. اینها مبنای خیلی از بحثهای اجتماعی و سیاسی است. مفهوم ولایت فقیه هم یک نسبت ماهوی و زنده با شریعت مییابد. ولی فقیه در جای نبوت نشسته و میتواند نسبت خود را با فقه و تربیت مردم بیان کند. دکتر فتح الهی ادامه داد: تجربه جمهوری اسلامی که یک حکومت دینی است حکومت میخواهد شریعت را اجرا کند یا اینکه خود حکومت، قانون را به وجود میآورد یا این که بحث دیگری باید مطرح شود؟ در بحث جمهوری اسلامی ما با ولایت مطلقه فقیه مواجه شدیم که با احکام حکومت و سیاستهای حکومتی بر آن است که جامعه را جلو ببرد. در واقع شریعت خودش مصداق پیدا کرده است و نظام سیاسی وجه زنده شریعت است. از این رو میتوان به برخی از تجربههای جمهوری اسلامی اشاره کرد: الف. تجربه نظام سازی و قانون اساسی: ما میگوییم که جمهوری اسلامی یک زندگی است. نظامهای سیاسی پایدار آن نظامهایی هستند که ریشه در باورهای مردم دارند و از این حیث زنده هستند و زندگی دارند. رسمی بودن مذهب تشیع یک موجود زنده است که نمیتواند تعلیق شود. میگوییم قانون اساسی زنده است و نمیتواند با یک تصمیم تعطیل شود. تجربه جمهوری اسلامی این بود که قانون اساسی را به صورت زنده تجربه کند. این تجربه، زندگی است و مردم با آن زندگی کردهاند و به یک موجود زنده تبدیل شده است. در قانون اساسی این مهم است که مورد باور مردم قرار گیرد. این یک تجربه است. برای امام خمینی این مهم بود که قانون اساسی در باور مردم قرار گیرد و به عنوان تجربه جمهوری اسلامی ایران باید از آن یاد کرد. ب. جنگ تحمیلی تجربه دوم است که یک زندگی بوده است. در دورۀ هشت سال جنگ تحمیلی آنچه مطرح بود یک هویت بود که برای مردم پیش آمد. جنگ بخشی از هویت مردم ایران است که به عنوان یک تجربه از آن یاد میشود. ج. تجربه سوم، عزم مردم برای پیشرفت و اصلاح امور است که از بدو انقلاب بوده و بعد از جنگ شدت گرفته است. اینها امکان شکل دادن به تمدن نوین اسلامی را موجب میشود و امکان صحبت از آن را فراهم میآورد. مهمترین نکته این است که این تجربهها هویت خاص خود را به وجود میآورند. در حکمت متعالیه شریعت را موجود زنده تلقی میکند که میتواند تولد یابد و رشد کند و به حیات خود تداوم بخشد. این بخش نظری است که از سوی ملاصدرا مطرح میشود. اخذ هر کدام از ظاهر و باطن ناقص است. تعبیری امام خمینی دارند که ولایت فقیه همان ولایت فقه است. از این رو ولایت فقیه یک موجود زنده است که ولایت پیدا میکند و فقیه و فقه با یکدیگر معنا مییابند. به نظر میرسد جمهوری اسلامی توانست آن اندیشهای که در مباحث ملاصدرا وجود دارد را وجود بخشد. در ادامه بحث دکتر داود مهدوی زادگان مباحث خود را آغاز کرد: حکمت متعالیه گنجینۀ عظیمی است که پرداختن به آن نیازمند کارهای زیادی است که بتوان زوایای این دانش را مورد بهره برداری قرار داد و به عینیت در آورد. یکی از جنبههای آن را دکتر فتح الهی مورد بحث قرار دادند. به لحاظ نظری و انتزاعی مباحث حکمت متعالیه مطرح شده است اما این که این حکمت را در حوزۀ سیاست فهم کنیم، نکتۀ مهمی است. باید در زمان خود ملاصدرا به این بحث پرداخته میشد. به خصوص که حکومت آن دوره هم مبتنی بر فقه امامیه بود. بنابراین باید بخش انضمامی شکل میگرفت ولی این بخش به وجود نیامد. به خصوص ملاصدرا خودش هم به سمت یک نوع عزلت نشینی حرکت کرد و از حکومت فاصله گرفت. وی افزود: این عوامل باعث شد که شکل انضمامی حکمت متعالیه مورد توجه قرار نگرفت. دو و سه قرن بعد از ملاصدرا یکی از شاگردان برجسته این مکتب یعنی امام خمینی با پدید آوردن حکومت دینی جمهوری اسلامی یک بستری را آماده کرد برای این که عینیت حکمت سیاسی متعالیه دیده شود. سفر چهارم ملاصدرا که در جامعه است گویا برای خودش اتفاق نیفتاده است و صورت انضمامی برای ایشان چندان روشن نشده است. اما برای امام خمینی وجه انضمامی این بحث روشن میشود. این که چه عاملی در این زمینه نقش داشته است به نظرم فقه این نقش را داشته است. این به نظر عامل اساسی است که آن وجه انضمامی را عینیت بخشیده است. این بک رودخانه جاری است که دائم تجربه انضمامی حکمت متعالیه را مورد مطالعه قرار دهیم. وی بیان داشت: بحث تخیل و عالم خیال از بحثهایی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این که تخیل چه جایگاهی در سیاست دارد خیلی مهم است. مهمترین جایگاه تخیل در نبوت و شریعت و سیاست بیشتر دیده میشود تا در فلسفه سیاسی مدرن. در فلسفه سیاسی مدرن در دیدگاههای متأخرش، عالم تخیل خیلی اهمیت مییابد و این امر بیشتر خودش را نشان میدهد. به خصوص که بر عقلانیت ابزاری استوار میشود. در این زمینه اسپینوزا معتقد است هر کسی تعقلش قوی است، تخیل او ضعیف است و هر کسی که تخیلش قوی است، تعقلش ضعیف است. از این منظر نبوت را مورد نقد قرار میدهد که خیالش قوی است. این در فلسفه سیاسی اهمیتش بیشتر مطرح میشود که نزدیک کردن عالم عالی به عالم دانی طرح میشود. از این رو پرداختن به این جنبه در مدنیت خیلی مطرح است و در دستگاه حکمت متعالیه مورد توجه است. جمهوری اسلامی فرصتی در اختیار ما قرار میدهد که میتواند عالم دانی را به عالم عالی نزدیک کند. دکتر مهدوی زادگان در پایان ادامه داشت: نکتهای که به نظر میرسد بتوان از آقای دکتر فتح الهی سوال کرد این است که جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی حکمت متعالیه و صورت بندی آن در جمهوری اسلامی چگونه دیده میشود؟ این بحث نیازمند بازشدن است و لازم است وجه انضمامی آن تبیین شود. در ادامه دکتر مرتضی یوسفی راد نقد خود را بیان کرد. وی گفت: دربارۀ مباحث ارائه شده بیان مسأله روشن مطرح نشده است. همچنین مفاهیم بحث تبیین نشده است به خصوص بحث شریعت. قانون هم در کنار شریعت آمده است که مراد از آن باید بیان شود. مفهوم خیال تکرار شده است اما با عالم خیال، قوۀ خیال و قوۀ متخیله تمایزگذاری نشده است. سپس افزود: در برخی موارد با نبوت در فلسفه مشاء خلط شده است. نبی است که شایستگی دارد که با عالم بالا ارتباط بگیرد و شریعت را دریافت کند و از عالم خیال بگیرد و به مردم برساند. این فلسفه نبوت در نزد فلاسفه مشاء است و کاملاً دنیایی دیده و تبیین میشود. اما در حکمت متعالیه واقعیت نبوت، ولایت است. نبوت در دستگاه صدرا در ولایت معنا میشود و ظاهر هم شریعت است. ولی بخش اصلی نبوت، ولایت است. در اینجا تمایز با حکمای مشاء این است که ولایت که باطن است، ثابت است. حقایق باطنی ثابت است. جمهوری اسلامی را اگر در ولایت فقه بگیریم دوام و بقا نخواهد داشت. فقه این ظرفیت را ندارد. دستگاه فلسفه صدرا، پشتوانهاش حکمت است نه فقه. ملاصدرا اساس زندگی را در فقه نمیبیند. تجارب ذکر شده هم از لحاظ فقهی قابل تحلیل نیست. در پایان دکتر محمد علی فتح الهی مباحث خود را ناظر به ناقدان ارائه کرد: وجه انضمامی را صرفاً در جمهوری اسلامی نمیدانم. حتی در دورۀ صفویه هم به نوعی توجه به جامعۀ آن زمان داشته است. بحث انضمامی رابطۀ شریعت و سیاست را در همان دورۀ صفویه میتوانیم ببینیم. درواقع وقتی صفویه شکل گرفته است حالا شریعت باید پیاده شود. وی ادامه داد: لذا آغاز شریعت، پایان سیاست است و وظیفۀ سیاست، اجرای شریعت است. این تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت. آنچه در تجربه جمهوری اسلامی حکومت جمهوری اسلامی گفته میشود سیاست روح پیدا میکند. با تشکیل نظام اسلامی، افقهای جدیدی را به بحث میتوانیم ببینیم. ملاصدرا شریعت را در عالم خیال میداند و حتی نسخ احکام هم از آنجا ناشی میشود. در اینجا بحث را میخواستیم از منظر عالم خیال تبیین کنیم و نسبت شریعت و عالم خیال را مورد بحث قرار دهیم. در پایان شرکت کنندگان در جلسه نقطه نظرات و پیشنهادات خود را ارئه کردند. بازگشت