سومین کرسی ترویجی کنگره حکمت سیاسی متعالیه با عنوان درآمدی بر نظریه عاملیت جمعی از منظر حکمای حکمت متعالیه ارسال شده در تاریخ :1399/11/15 سومین کرسی ترویجی کنگره حکمت سیاسی متعالیه با عنوان درآمدی بر نظریه عاملیت جمعی از منظر حکمای حکمت متعالیه با ارائه دکتر مسعود پورفرد و حضور ناقدان دکتر محمد پزشگی و دکتر مهدی امیدی و دبیری علمی دکتر شریف لک زایی مورخ 99/11/15 برگزار شد در ابتدای جلسه دبیر علمی ضمن خیر مقدم به اساتید و حضار محترم از جناب آقای دکتر پورفرد خواست بحث خود را ارائه کند. دکتر مسعود پورفرد گفت: نظریه عاملیت جمعی دارای پشتوانه فلسفی نظام مندی مانند حکمت متعالیه است. حسن دیگر مباحث این است که این مباحث تا کنون کشف نشده و مورد توجه قرار نگرفته است که میتوانست در بحث جامعه شناسی سیاسی حکمت متعالیه به کار ما بیاید. آنچه در بحث ساخت بندی یا کارگزار و ساختار مورد توجه است در غرب گرهی از کار نگشوده است اما ما بر آن هستیم که این بحث بتواند گرهی از کار ما بگشاید. وی افزود: نظریه عاملیت جمعی یک حالت شبه کارگزاری و شبه ساختارگرایی دارد. ما یک بحث اقتضایی داریم که گاهی با نظم اجتماعی و گاهی با تضاد مرتبط میشود. اما عاملیت جمعی چگونه ممکن است به عاملیت فردی سوق پیدا کند؟ حکمای ما از دو راه این کار را انجام دادهاند. آنان از راه بحث انسان شناسی و حب ذات وارد شدهاند تا به بحث کمال خواهی برسند که به عاملیت جمعی میپردازند. البته بحث علامه طباطبایی در این زمینه متفاوت است. حب ذات که وارد کمال خواهی میشود چگونه به سمت عاملیت جمعی حرکت میکند؟ مباحثی مانند همکاری، دوستی، تعاون و ... وجود دارد که میتواند کمک کند. این مجموعه از غرایز انسان وقتی میآید کاری برای دیگران انجام دهد، این باعث میشود که خود فرد کمال یابد و این کمک به دیگران به خودش باز میگردد. این یکی از مسائلی است که از حب ذات به کمال خواهی میرسد. دکتر پورفرد ادامه داد: بحث صورت بندی قطعی و شرطی و غیر قطعی که شهید صدر مطرح میکند در بخش سوم میتواند به بحث کمک کند. همچنین در بحث تکامل یعنی شهروندان در بحث مسؤولیت پذیری زمانی تحقق مییابد که به میدان اجتماعی وارد شود. غیر از حب ذات، باورها نیز میتوانند برای رسیدن به عاملیت جمعی کمک کنند. در عاملیت جمعی خوب بودن و موفق بودن همراه هم هستند. ویژگیهای دیگری هم در این زمینه وجود دارد که به عاملیت جمعی منتسب است. از قبیل چشم انداز مشترک، مسؤولیت پذیری، برنامه داشتن، از بین بردن موانع و .... با این ویژگیها میتوان به مقابله با ساختارهای استبدادی و غیر مردم سالار پرداخت. وی ادامه داد: بر اساس نظر حکمای حکمت متعالیه، فرجام با کارگزاری جمعی است در عین حال که کارگزاری فردی نیز تأثیرگذار است. عاملیت جمعی انسان را از انزوا طلبی و گوشه گیری دور میسازد و بیتفاوتی اجتماعی مطرود است. بنابراین به صورت جمعی بحث پی گرفته میشود و مصالح جمعی بر مصالح فردی تقدم دارد. وی در پایان گفت: در هر حال در حوزۀ جامعه شناسی سیاسی، عاملیت جمعی بر اساس نظرات حکمای حکمت متعالیه و آموزههای اسلامی جای کار زیادی دارد. تأکید این است که در اینجا عاملیت جمعی یک نکته کلیدی است که میتواند مؤثر باشد. عاملیت جمعی بر اساس زیربنای بحث تفکر حکمت متعالیه میتواند باعث شکوفایی در جهان اسلام بشود. در ادامه دکتر مهدی امیدی به عنوان اولین ناقد بیان داشت: بحث را میتوان به صورت مبناییتری از منظر ذهن و عین مطرح کرد. بحث در اینحا در سطح ایدهپردازی است و نه نظریه پردازی. پرسشهای زیادی وجود دارد که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد از جمله پرسش از چیستی عاملیت جمعی و نمیتوان یک حکم کلی برای عاملها مطرح کرد. میتوان گفت یک رابطهای میان کارگزار و ساختار وجود دارد چنان که رابطهای میان ذهن و عین وجود دارد. به هر حال ابهامات موجود در زمینه عاملیت جمعی باید مرتفع شود. وی افزود: این بحث با سازه انگاری چه ارتباطی دارد؟ بین عاملیت و ساختار با یک ماهیت و محتوای حکومت و نسبت آنها مورد توجه قرار گیرد. مناسبات انسانی مناسبات پیچیدهای است. الزامات ساختاری را چگونه میبینیم؟ اگر این الزامات اعتباری تلقی شوند بنابراین مسیر بسیار گشوده است و چون مخلوق انسان هستند راحتتر میتوان تغییرات را اعمال کرد. بنابراین فهم ما از ساختارها در اینجا میتواند تأثیر گذارد. همین طور دربارۀ عاملیت جمعی هم این بحث مطرح است. چه کسی مخالف عاملیت جمعی است؟ چه چیزی از بحث قابل اصطیاد است؟ انقلاب، اعتصاب و ... وجود دارند و مورد توجه هستند. آیا آنچه فیلسوفان مطرح کردهاند مرجحات است یا ضرورت عاملیت جمعی است؟ نقش مدیریت تدبیری را چه کسی انجام میدهد؟ آیا عاملیت نخبگانی است یا مردم هستند؟ برای مثال استاد مطهری مصلحان اجتماعی را مطرح میکند. فیلسوفان چگونه مدیریت تحول را پیگیری و طرح میکنند؟ زیرا باورها، اهداف را تعیین میکنند. اهداف، ارزشها را شکل میدهند. ارزشها، انگیزهها و افعال را ایجاد میکنند. افعال نیز روی نهادها تأثیر میگذارند. بنابراین برای تحول باید بر باورها متمرکز شد که مصلحان اجتماعی آن را انجام میدهند. در اینجا بایدها از هستها ناشی میشوند و بایدها وجه دیگری از هستها هستند. دکتر مهدی امیدی در پایان گفت: در متن، امور عدمی جزء موانع شمرده شده است. در برخی از مباحث معیارها مشخص نیست. مانند مشارکت جمعی و هماهنگی جمعی و... . مباحثی داریم که مباحث عاملیت جمعی در آنها مطرح است. در باب خاستگاه، فیلسوفان موارد زیادتری را از زوایای مختلف مطرح کردهاند مانند نقص انسان و ... . دکتر محمد پزشگی به عنوان دومین ناقد بیان داشت: دو مطلب در زمینه بحث آقای دکتر پورفرد قابل اشاره است. مطلب اول درباره کلمه جمعی و شأن نزول بحث فرد و جمع و ساخت بندی و مطلب دوم درباره از منظر حکمت متعالیه بودن. وی افزود: دربارۀ عاملیت جمعی باید به بحث پیشینه رجوع کرد. که آیا بحث فرد و جمع بوده است تا بتوانیم به آن پاسخ دهیم یا خیر. بنابراین باید به شأن نزول بحث رجوع کنیم تا بعد بحث فرد و جمع را بتوانیم ترسیم کنیم. بحث فرد و جمع به اواخر دهۀ پنجاه میلادی در کشور انگلیس باز میگردد که اختلاف نظری وجود داشت در میان دو گروه به نمایندگی پیترسون و اندرسون. گروهی منبع تغذیه خودشان را آثار دورۀ جوانی مارکس قرار دادند که در آنها انسان قادر به انجام هر کاری است. اما جناح دیگر به تفکرات پیری مارکس توجه میکردند که بحث ساختار برای آنان به طور جدی مطرح میشود. در اینجا بحث این میشود که آنچه قدرتمند است کدام است و کدام تأثیرگذار است. میراثی که این بحث برای علوم اجتماعی ایجاد کرد مسألۀ ساختار و کارگزار است که در آن صحبتی از فرد و جمع نیست بلکه انسان مورد توجه است. انسان آیا میتواند بر جبر محیط غلبه کند یا خیر. این بحث در موضوع حاضر قابل توجه است. ما در فرهنگ خودمان در پاسخ به این پرسش چه پاسخی داریم؟ دکتر پزشکی ادامه داد: از اینجا به بحث دیگری میرسیم و آن این که در اینجا باید به تأسیس اصل بپردازیم. حکمت متعالیه حکمتی وجودی است و تحلیلهایش نیز باید وجودی باشد. هر چه وجودی باشد، حقانیت و تأثیرگذاریاش باید بیشتر باشد. از این رو پاسخ این حکمت این است که اولاً میدانیم تعداد حضور افراد یک جامعه مهم نیست بلکه تأثیر افراد اهمیت دارد. یک فئۀ قلیله ممکن است تأثیر بیشتری داشته باشد. از این رو انسان کامل یک انسان است اما تأثیر زیادی بر جای میگذارد؛ چون کاملترین شکل وجودی را برای خودش ایجاد کرده است. به میزانی که انسانهای سالم در یک جامعه وجود دارند ممکن است تأثیرگذار باشند. مانند گاندی در هند، ماندلا در افریقای جنوبی و امام خمینی در ایران. بنابراین در اینحا میرسیم که حتی پاسخ برخواسته از فلسفه خودمان بر اساس مبنایی که گذاشتهایم بحث فرد و جمع تأثیر چندانی در بحث نخواهد داشت. مطلب دوم این است که مواد استدلال را حکمت متعالیه به ما بدهد و چارچوب از جای دیگری اخذ شود. یک بار هم نگاه استاد مطهری است که نگاه حکمت متعالیه مهم است و این که «از منظر» چه چیزی را اقتضا میکند. با این فرض آیا بحثهای شهید صدر بر مبنای حکمت متعالیه است یا بر مبنای تفسیر قرآن ایشان است؟ این به معنای آن است که روشن نیست که همۀ حرفهای فیلسوف مرتبط با حکمت متعالیه باشد. محل شاهدی که از بزرگان ذکر میشود در بحث مفقود است. این که نتایج بحث چگونه به آموزههای حکمت متعالیه ربط پیدا میکند معلوم نیست. دکتر پزشکی در ادامه گفت: از جمعبندی این دو مطلب میتوان گفت شاید مراد ایشان این است که به لحاظ دقیق و فنی بحث در کنش جمعی و اجتماعی مطرح میشود. از این منظر، بحث میتواند قابل پذیرش باشد. اگر مراد از عاملیت جمعی کنش جمعی است بنابراین بحث روشن میشود. در پایان دکتر مسعود پورفرد گفت: بحث در حوزۀ جامعه شناسی سیاسی مطرح میشود. شباهتها میان دیدگاههای حکمای حکمت متعالیه و برخی از اندیشمندان غربی در این بحث قابل توجه است. دربارۀ پشتوانه و پیشینه فلسفه بحث نیازمند تدقیق است. بحث شدن در حکمت متعالیه میتواند بیشتر مورد توجه باشد. در پایان جلسه شرکت کنندگان نظرات انتقادی و پیشنهادی خود را بیان داشتند. بازگشت